الزام به تمکین




با سلام محترما به عرض می رساند : مدت 26 سال از زندگی مشترکمان می گذرد که دراین مدت من و همسرم فراز و نشیب های بسیاری گذراندیم .
از جمله اختلاف های خورده ریزه و همچنین اساسی و بنیادی .
به عنوان مثال :

1 - بسیار ایشان دهن بین و تحت استیلای خواهران خود و پیرو " الگوی زندگی داشتن از آنها " هستند .

2- در جمع به شدت با جنس مخالف چنان خوش مشرب هستند و آن طور با قهقه های رکیک با اولین جنس مخالف دم می دهند و دم می گیرند ، که خود همسر آن جنس مخالف هم غیر عادی بودن از این معاشرت و اختلاط یکه می خورند و کج دار و مریز از باب رو در بایستی گوشه چشمی به این قضیه دارند .
3- ایشان اصلا اعتقادی به حد و حصر های تاهل و اکتفا به همسر خود ندارند و معمولا قرارمسافرت های تفریحی و عیاشی خود را طوری ترتیب می دهند که همسر خود در اون جمع نباشند .
4- به طور خیلی مزورانه من رو قانع می کنند که : اطمینان داشته باش که در این سفر هیچ کسی از جنس مخالف در بین ما نیست که متاسفانه همیشه این یک دروغ تکراری هست .
5- آن چنان در روابط و معاشرت هایشان با دیگران خود را اجتماعی وبی پرده ایفای نقش می کنند که هنرپیشه های کارکشته و حرفه ای در کنار ایشان احساس شاگردی می کنند .
6- به هنگام اختلاف نظرهایمان در مورد مسائل به ظاهر جزیی طوری با اعتماد به نفس ، نظر خودشان را القا می کنند که انگار من هم بازی ایشان هستم و ایشان هیچ تعهدی در قبال همسر خود ندارند .
7- مثلا : در مورد روابط زناشویی و روش های جلوگیری از بارداری همیشه اصرار داشتند که این یک تصمیم شخصی می باشد و همسر نمی تواند دخالتی داشته باشد و تصمیم مشترک نمی باشد .
8- در مورد بیرون رفتن از خانه وقتی به ایشان می گویم اجازه دهید باشما همراه باشم می گویند که با هرکس باشم بهتراز شما هست .
می پرسم حتی اگه مرد غریبه ای باشد ؟ از من بهتر هست ؟
می فرمایند که ممکنه با یک مرد غریبه حس بهتری به من دست دهد اما با شما خیر.
9- در تربیت فرزندانم چنان سبکسری وبی حوصلگی و لاابالی هستند که یادآوری بعضی از این موارد برایم شرم آور است .
10- ایشان دردوران شیر خوارگی فرزند اولم ، برای شرکت درمراسم فسق وفجور چنان فرزندم را در اطاقی دیگر تنها گذاشتند که فرزندم با شیون و ناله همه سر و صورت خود را چنگ زده بود .
11- یازمانی که دخترم 6 ساله بود به خاطر خرسندی زن همسایه مان دخترم رو در اختیار پسر های همسایه قرار می داد تا با وی در حین بازی های کودکانه ، تلذذ جنسی هم ببرند .
( که در اون ایام بنده از خواهر ودو برادرش هم تقاضای کمک کردم که متاسفانه اون ها هم موفق به انصراف ایشان از این رفتار نشدند)
12- پیوسته اصرار دارند که شما چرا به من نگاه می کنید و با من در جمع دوستان و مسافرت ها می خواهید بیایید ؟
می فرمایند آیا گمان کرده ای که می توانی مرا کنترل کنی؟
می گویم خیر
می فرمایند که من کسی هستم که بخوام کار خلاف یا خیانتی کنم صد نفر مانند شما نمی توانند مانع من شوند .که درمورد میتواند با کلامی محترمانه بنده رو قانع کنند .
13- یا مثلا دخترم رو برای سرگرمی وکمک به خواهرش روزها و شبها دور از خانه نزد بستگان می گذارد . که خلاف عرف جامعه در آنجا هیچ گونه شئونات خانوادگی رعایت نمی شود و زنها و دخترها با اوضاع مستهجن و ناهنجاری با هم اختلاط دارند که مغایرتربیت و شخصیت ذاتی فرزند دخترم می باشد .
14- بنده تا این ایام موفق شدم دخترم رو با حیا و عفت ذاتی که در وجود خودش هم می باشد تا به اینجا برسانم که تا هفته های گذشته کم و بیش در مورد حفظ ظاهر و پوشش مناسب در مجامع عمومی و اعتقاد و رعایت شئونات اخلاقی خاص یک دختر عفیف و پاکدامن این وضعیت رو رعایت می نمود .
15- و اخیرا که به اصرار مادرش ، هم بازی خاله زاده اش ( دانشجوی پرستاری ) شده ، تغییرات بسیار فاحش و نا هنجاری در دخترم به وجود آمده ازجمله تغییر در پوشش ظاهری خود و بی اهمیت شدن نسبت به پوشش صحیح و سنگین در جمع های رسمی و اجتماع . یا رها کردن نماز و اعتقادات اخلاقی و یا اینکه جدیدا با گره زدن مشتهایش به طرفم میگه که من اگه بخوام می تونم با مشت تورو نقش زمین کنم . یا اینکه زمانی که به حال پرخاش می رسد می خواهد با چاقو به من حمله کند و با حمله به بنده دستم رو گاز می گیرد و اینکه با کفش به طور مکرر چنان به صورتم می کوبد که تا چند روز از درد اذیت هستم .
16- که این تغییر ناگهانی خلق و خوی دخترم رو ناشی از هم نشینی و مجالست با همین بستگان همسرم می دانم خصوصا همان پرستار و خواهرش که جدیدا در یک سال این تغییرات روی دخترم داشته اند .
17- همسرم وبستگانشان خیلی عامیانه وبا الهام از الگوی تربیتی غرب وتحت تاثیر شبکه های ماهواره ای و شبکه های اجتماعی ، شدیدا به این معتقدند که دختر که به سن 18 سال رسید کاملا آزاد هست و می تواند برود بیرون و با هر کس و هر جایی برای هر مدتی و حتی با جنس مخالف بگردد ، برقصد ، بخندد ، بلاسد و اون تلذذ و رابطه بی حد و حصری که در ماهواره ها و شبکه های اجتماعی تبلیغ وبه ذهن همه ما تزریق می شود در عمل آزمایش و مزه مزه کنند .
18- این در حالی است که مادر ایشان کاملا به این بی بند و باری معتقد هستند و ازطرفی عنوان کرده اند که اگر نگذارید دخترم به اینطریق بره و یه وقت دامادی پیداشد یا حداقل با دختر های فامیلم هم بازی و هم مسیر باشه ، اگه نذاری و اگه مانع بشی می روم و یک خانه جدا کرایه می کنم و مجبور هستی توافقی ازهم طلاق بگیریم .
19- ناگفته نماند که همسرم تاکید دارند که من زمان دختری خودم همه جا می رفتم وبا هرکسی می گشتم و همه گونه آرایش می کردم و حتی در بعضی از مقاطع تحصیلی از خانه پدری ماه ها و شبانه روز جدا زندگی می کردم و دوست دارم به دوران کودکی خودم برگردم .
20- در مورد بحث طلاق هم ایشان صریح و بی پرده به بنده می گویند که اگه توافقی آمدی ، که بریم طلاق بگیریم ،اگه نه که من طبق شگرد هایی که یک وکیلی به من یاد داده شما را چنان سکته ات می دهم که عزیزترین ونزدیک ترین بستگانت هم متوجه نشوند .
21- عنوان می کنند که فقط بروم و ازشما دور باشم آنگاه در شبکه های اجتماعی برایت از مجالس فسق و فجور چنان کلیپ و استوری بگذارم که بفهمی من می توانم هرکاری کنم .
22 - در همه موارد فوق ، کظم غیظ نموده ام و گاهی هم که دیگر کاری از دستم بر نمی آید، فقط فکر می کنم و روزها و شب ها از سردرد و بی خوابی لقمه نانی می خورم تا ازاندوه اینکه کاری از دستم برنمی آید چند ساعتی رو بتونم استراحت کنم .
23- می دانم که قانون فقط برای صدای نازک و ابروی باریک و اشک به هنگام قلم می فرساید .
24- اما من پدرهستم و می دانم در گوشه و کنار و بندهای کتاب های قانون در کنار همه قوانینی که فقط برای صدا و ابروی نازک و اشک به هنگام حق می دهند و حال که حق به باطل پوشیده شده و خود همسرم بسیار حق به جانب، گواه براین بی عدالتی ها و عرایض فوق در خصوص خودشان هستند و انکار هم نمی کنند . چاره چیست ؟
اما یقین دارم که از جایی در کتاب قانون ، هر چند هم که حقم کوچک و کم باشد ، جنابعالی خواهید توانست بخشی از حق بنده رو زنده نمایید .
نمی دانم در این مورد باید از کجا آغاز نمایم که با کمترین زیان حیثیتی و جانی ، بنیان و شاکله خانواده ام رو به هم بیارم .
می دانم که این وضعیت بنده ، مشابه مشکل بسیاری از افراد در جامعه کنونی مان هست . چاره چیست ؟
دراین وضعیت وظایف من نسبت به همسر و دخترم چیست ؟
آنها خصوصا دخترم نسبت به بنده وظیفه اش چیست یا کلا چون به سن رشد رسیده از همه دولت ها آزاد مطلق هست ؟
یا همسرم نسبت به بنده وظیفه ای دارند ؟
کوتاه اشاره ای داشته باشم حضورتان که من و همسرم تا کنار هم هستیم هیچ مشکلی نداریم ، و متاسفانه قوای متحده چند تن از خواهرهای ایشان با جدیت و خیلی سازمان یافته به دنبال جدایی و تفرقه بین ما و بهره برداری از این جدایی دارند .
همسر بنده فرزند مستمری بگیر دولت هستند و این برای ایشان و یکی دو تا از خواهران بیوه اش می تواند کمک خرجی باشد .
نمی دانم شاید این تصور صحیح نباشد.
خواهشا کمکم نمایید .
رسیدن به سن رشد یعنی بی بند وباری و اهانت به والدین ؟
با یه تصمیم بچه گانه همسر و فرزند می توانند ترک خانه کنند و مدعی همه حقوق خود باشند ؟
آیا بدون دلیل و با بهانه های ساختگی می شه مرد خانه رو از خانه بیرون کرد ؟
آیا زوجه ای که هرگاه میل شخصی خود و بستگانش مصلحت بود در خانه باشد یا نباشد و اصولا تمکینی نسبت به زوج خود نداشته باشد مستحق نفقه هست ؟مثال 28 روز از ماه بیرون پی تفریحات و عیش و نوش بستگانش باشد و 2 روز هم سری به خانه همسر بزند و نفقه رو بر خود شرعی کند.
آیا تمکین زن واینکه در خانه هست یا نیست قابل اثبات هست ؟
چرا هرچه التزام و باید ها و همه وظایف متقابل زوجین نسبت به هم ، فقط از جانب زوج قابل پیگیری و اعمال هست وبرای زوجه چنین چیزی در قانون نیست؟





وضعیت: باز (پاسخ رایگان)
مهارت: اعلام تمکین
5 پاسخ
3,259 بازدید
تاریخ ثبت: ۱۳۹۹/۰۷/۲۰ ۱۶:۳۰